از
آن فردای وهم آلود، از تقدير می ترسم
من
از بی مهری آيينه با تصوير می ترسم
تمام
راه ها بر جاده ی آسودگی ختمند
از
آن پایی كه خواهد رفت در زنجير می ترسم
تب
خورشيد را از من مگير ای ابر هرجايی!
مسلمانم،
ولی از سايه ی تكفير می ترسم
ميان
ماندن و رفتن اسير دست ترديدم
عنانم
دست تو ای دل، كه از تدبير می ترسم
كدامين
چشم ها بر جاده ی موعود خواهد ماند!؟
من
از اين مردم خو كرده با تاخير می ترسم...
رضا
کرمی
:: برچسبها:
رضا کرمی ,
از آن فردای وهم آلود از تقدیر می ترسم ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
شعر درباره امام زمان ,
شعر مهدوی ,
شعر مذهبی ,
شعر امام زمان ,
شعر در وصف حضرت مهدی ,
شعر برای صاحب الزمان ,
شعر عاشقان مهدی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 271