خورشید هم در
آسمان رویت نمی شد
دیگر کسی با ماه ،
هم صحبت نمی شد
چشم ستاره لحظه ای
سوسو نمی زد
رنگین کمان در
محفلی دعوت نمی شد
خاک از وجود تیره
ی خود دست می شست
باد از سکون خویش
بی طاقت نمی شد
آتش مجال شعله ور
بودن نمی یافت
رود از نبود موج
ناراحت نمی شد
غنچه به خواب مرگ
می رفت و پس از آن
از خلوت خود وارد
جَلوَت نمی شد
ارکان هستی را خدا
میزان نمی کرد
دار و ندار ما به
جز ظلمت نمی شد
این سرنوشت شوم
ارکان جهان بود
عالم اگر که صاحب
حُجّت نمی شد
ای کاش در هر
محفلی اُنسی که داریم
از هیچ کس غیر از
شما صحبت نمی شد
احمد حسین پور
علوی